یشتر دنبال ستاره های کاغذی و مانکن های ورزشی اند آنطور که باید از سرطلایی تاریخ فوتبال ایران ندانند ...گفتیم شاید؟نه,نه...!اشتباه کردیم...چه تلخ است که باید بگوییم این حقیقت تلخ را که متاسفانه خیلی کمند آن عده حتی از جمع هواداران جوان پرسپولیس که بدانند همایون بهزادی به جز آن هت تریک رویایی در بازی خاطره ها(شش تایی معروف در برابر رقیب دیرینه استقلال)یک هزار جلد کتاب افتخار زیر بغل دارد...و چه حیف است که قدر او را نمی دانیم و چه زشت است اگر خدای ناکرده بعد از رفتن این عزیز تازه به دنبال تمجید و تکریمش بیفتیم.
برای ویژه نامه نوروزی -ورزشی به سراغ این حماسه ساز تاریخ فوتبالمان رفتیم که لااقل فقط کمی بخوانیم راجع به کسی که هنوز که هنوز است سرطلایی سراسر تاریخ فوتبال ایران است. با فروتنی خاصی از مصاحبه طفره می رود.این را دیگر تقریبا همه مطبوعاتی ها می دانند که بهزادی گویا از مصاحبه فراری است و البته خیلی سخت است که بخواهید یک کلمه و فقط یک کلمه از او در مقام انتقاد از کسی حرفی بکشید.
این خصلت او تا بدانجا پیش می رود که وقتی بخواهی که او از پرسپولیس -جایی که امثال او سنگ بنایش را گذاشته اند- بگوید با این عبارت روبرو شوی که "من را معاف بدارید,اگر هر حرفی بزنم ممکن است به دوستانی که من خود را خاک پای همه آنها می دانم بربخورد" ...و چه تلخ است وقتی او - همان شخصی که دست پروین را گرفت و در جوانی سلطان وی را به پرسپولیس آورد-نتواند از عشقش بگوید.....
س:سلام آقای بهزادی... در آغاز این مصاحبه می خواهیم جسارت کنیم و از شما بخواهیم از زبان خودتان بفرمایید که همایون بهزادی کیست؟پرسیدن این سوال واقعا ممکن است آزار دهنده باشد از این جهت که اسطوره ای چون شما برای پاسخ به آن باید باز هم به این حقیقت تلخ برسد که چرا جوانان امروز شما را لااقل یک دهم امثال پروین نمی شناسند؟
ج:من همایون بهزادی متولد 14 دی 1320 هستم ,متاهل و دارای دو فرزند به نام شاهین و علی هستم. که اولی را به عشق باشگاه شاهین و دومی را به عشق نام مولایمان علی علیه السلام نامگذاری کرده ام.لیسانس ادبیات فارسی دارم .از وقتی که یادم می آید در باشگاه شاهین سابق فعالیت می کردم که بعد از آن واقعه تلخ انحلال شاهین در سال 1346 پرسپولیس را به اتفاق دوستان ساختیم.
س:گرچه که مشکل است که در چند جمله کتاب افتخاراتتان را خلاصه کنید اما اگر از همایون بهزادی بخواهیم کمی از داستان زندگی ورزشی اش را از ابتدا بیان کند از زبان وی چه خواهیم شنید؟
ج:12 ساله بودم که وارد بزرگترین باشگاه ورزشی تاریخ فوتبال ایران ((شاهین)) شدم. من در کنار افرادی چون برادرم سیاوش بهزادی,حمید شیرزادگان,حسن حبیبی,ناصر ابراهیمی و ...زیر نظر بزرگانی همچون دکتر زاد حسن فاخری ,اکبر کیا ,هوشنگ زارع , دکتر ابتهاج(رییس موسسه هدف) در مکتب دکتر اکرامی مراتب ترقی را طی کردیم. بعد از آن با درخشش های متوالی کم کم به تیمهای رده سنی بالاتر رفتم تا نهایتا به افتخار بزرگ حضور در تیم اصلی شاهین رسیدم.باید بگوبم که ابتدا در بک وسط بازی می کردم و کم کم به بک چپ,هافبک چپ و بعد از آن به خط حمله نقل مکان کردم . در این سالها 17 ساله بودم که برای حضور در تیم ملی جهت اعزام به رقابتهای غرب آسیا دعوت شدم که البته در آن زمان به خاطر همزمانی با امتحاناتم با مخالفت مادرم به این رقابتها نرفتم... بعد از آن زیر نظر مربیانی که داشتم برای پست سنتر فوروارد(مهاجم میانی) تمرینات فراوانی را گذراندم .مربیانم مخصوصا خود دکتر اکرامی روی پای چپ,راست ,سرزنی ,دریبلینگ و ... بنده با تمرینات اختصاصی کارهای فراوانی انجام دادند.آن موقع خاطرم هست با توپ بسکتبال هم به گونه ای سر می زدم که توپ داخل حلقه می افتاد.
س:در تمام سالهایی که در تیم ملی بودید در کنار چه بازیکنی راحت تر بودید؟
ج:با حسینعلی کلانی,صفر ایرانپاک,حمید شیرزادگان از بقیه راحتتر بودم.
س:الگوی خاصی هم در بین همتایان خارجیتان داشتید؟
ج:همیشه عاشق بازی کرایف و پله بوده ام.
س:به جز تیم ملی خودمان طرفدار چه تیمی هستید؟
ج:من همیشه فوتبال برزیل ,آلمان و البته هلند را دوست داشته ام.
س: از شاهین بگویید.هزینه های این باشگاه شاهین -که در واقع تیم مردم در مقابل تیم دربار یعنی تاج بود- از کجا تامین می شد؟
ج: دو سوم فوتبال ایران باشگاه شاهین بود که در تمام ایران دارای تیمهای مختلف بود.مثلا در تهران دارای بیش از صد تیم داشت.این باشگاه که توسط مرحوم دکتر اکرامی در سال 1320(سال تولد من) با شعار اول اخلاق دوم درس و سوم ورزش بنا نهاده شد به طور کامل با هزینه های مردمی اداره می شد.می توانم بگویم بزرگترین افتخارم را حضور در تیم اول شاهین می دانم.حضور در کنار بزرگانی چون مرحوم برومند ها,شکیب ها,امیر عراقی ها,انصاری ها,آزاد ها,نصیر اوغلی ها و ...که از آنها موارد فراوانی یاد گرفته ام خاطرات بیاد ماندنی را برایم رقم زده است.
س:کمی از افتخاراتی که در تیم ملی بدست آوردید بگویید.
ج:من 14 سال در تیم ملی بودم.گفتن همه چیز در چند جمله واقعا سخت است.1964 (1343)برای اولین بار تیم را المپیک بردیم..سال 1966 بازیکن برتر آسیا و آقای گل شدم.در همین سال در بانکوک نقره گرفتیم.4 سال بعددر بازیهای آسیایی1968 (1347)با غلبه بر اسراییل طلا گرفتیم و من آقای گل شدم. بعددر رقابت با ترکیه ای که به همه تیمها گلهای فراوانی می زد قهرمان جام دوستی شدیم.مدال طلای آسیایی (1976) 1355 را گرفتیم. درجام جهانی کوچک حاضر بودم . در المپیک مونیخ 1972 حضور داشتم .ضمن اینکه در آن سالها در تیم منتخب برترین فورواردهای جهان در کنار بزرگانی چون اوه زیلر,کوچیس نوک حمله مجارستان,جو جردن کاپیتان اسکاتلند و دنیس لاو به عنوان بهترین سرزن برگزیده شدم. در هر صورت 14 سال قبول کنید زمان زیادی است و ممکن است من همه آنها را نتوانم به خاطر بیاورم.
س: این قضیه پیشنهاد دوسلدورف آلمان به شما را توضیح می دهید؟
سال 1344 باشگاه دوسلدورف آلمان به مبلغ 3 میلیون مارک خواهان من شد .همچنین گالاتاسرای و چند تیم دیگر خواهان من شدند که پدرم که یک ارتشی بود مانع رفتن من شد.او معتقد بود فوتبال ایران تازه در حال پاگرفتن است و اگر بازیکنانش به خارج بروند ممکن است در آن زمان خاص ضعیف بشود.
س:در طی این سالها پیراهنتان را با بازیکن خاصی هم تعویض کردید؟
ج:در بازی افتتاحیه استادیوم صدهزارنفری پیراهنم را با توستائو عوض کردم. در آن بازی که به همراه تیم ملی ایران بایرن مونیخ را شش تایی کردیم و من گل اول را زدم هم پیراهنم را با بکن باوئر عوض کردم.با اوه زیلر هم پیراهنم را عوض کردم.
س:سوالی که ممکن است برای خیلی ها مطرح شود این است که چرا همایون بهزادی که این همه در زمان بازی کردنش افتخارات زیادی کسب کرده است در زمینه مربیگری فعالیت مستمری نداشته است!
ج:(بعد از مدتی سکوت معنی دار که هزار غم ناگفته دارد)گرچه که مدتی به عنوان مربی شاهین و پرسپولیس فعالیت کردم و حتی زمان راجرز همزمان با بازی کردن کمک او هم محسوب می شدم اما اینکه چرا مدت زیادی در این زمینه فعالیت نکردم را باید از دیگران بپرسید.فقط در این زمینه فقط می توانم از زبان مولانا بخوانم:
"72 سال کار کردم شب و روز
معلوم شد که هیچ معلوم نشد
تا بدانجا رسید دانش من
که بدانستم که همی نادانم"
باید اضافه کنم من از ابتدا فوتبال را بر اساس مکتب دکتر اکرامی و شاهین بر مبنای عشق دنبال کرده ام و قصدم خدمت بوده است و همین که در ایجاد و سازماندهی پرسپولیس- تیم که حالا اینقدر هوادار دارد- نقش اساسی داشته ام و حالا هم در کمیته پیشکسوتان فدراسیون مشغول خدمت به هم دوره ایهای عزیزم هستم , خدا را شاکرم و معتقدم معامله ام را با خدای خود انجام داده ام و اصل این است که در آن دنیا در محضر خدای خودم رو سفید باشم حال اینکه اگر اسمی از من در این دنیا به میان بیاید یا نیاید به اندازه رو سفیدی در آن دنیا ارزش ندارد.
س:حرف از کمیته پیشکسوتان به میان آمد.کمی در این رابطه برایمان بگویید.
ج: این کمیته با همت جناب دادکان در فدراسیون بوجود آمد.من در کنار پیشکسوتانی که از سال 1320 در این فوتبال زحمت کشیده اند و همچنان تتمه جانی برایشان مانده است دور هم جمع شده ایم و تشکیل تیم ملی پیشکسوتان را داده ایم و مسابقات مختلفی را برگزار می کنیم.کاری که واقعا مشکل و طاقت فرساست. همچنین در این کمیته به مشکلات پیشکسوتان رسیدگی می کنیم(در همین لحظه شاهد از غیب رسید و یکی از پیشکسوتان در رابطه با مشکل بیماری که داشت در تماس با بهزادی خواستار کمک شد که با روی گشاده از سوی بهزادی به مشکلش رسیدگی شد).فقط امیدوارم که پیشکسوتان از من که خاک پای همه آنها هستم راضی باشند.همین ما را بس است.
س:بسیاری شما را با هت تریک در همان بازی معروف شش تایی ها می شناسند. کمی در رابطه با آن بازی بگویید.
ج:(بعد از مدتی سکوت)این مسائل همه در دوران جوانی بوده که بواسطه ذات فوتبال ممکن است تیمی ببرد و تیمی ببازد.حالا من کوچک تمام استقلالی ها هم هستم و با همه آنها رفیق هستم.اما در کل اگر بخواهم در رابطه با آن بازی بگویم باید عرض کنم این نتیجه از بازی هجومی پرسپولیس ناشی می شد که در آن سالها همه این تیم و همچنین شاهین را به خاطر حمله هایش و هجومی بودنش دوست داشتند و به خاطر همین بود که همیشه خط حمله تیم ملی از مهاجمان این دو تیم تغذیه می شد.در آن بازی شرایط به گونه ای پیش می رفت که اگر ادامه پیدا می کرد بیش از آن هم گل زده می شد.من در آن بازی 31 ساله بودم و اتفاقا راجرز هم در ایران نبود و من تیم را تمرین می دادم و خود من تیم را ارنج کردم و وقتی راجرز آمد در شب مسابقه ارنج را به راجرز دادم.(بهزادی که علاقه ندارد زیاد راجع به آن بازی صحبت کند تا مبادا موجبات آزردگی هواداران استقلال را موجب شود یاد خاطرات آن زمان می افتد و از عشقی که به بازیکنان در آن زمان به پیراهن تیمشان داشتند و بدون آنکه پولی دریافت کنند تا به آخر به پیراهنشان وفادار می ماندند یاد می کند).
س:آقای بهزادی تاثیر گذارترین مربیانتان چه کسانی بودند؟
ج:در شاهین مربیانی که من را به آن سطح رساندند همه و همه برایم عزیزند.در واقع من خاک پای هر کسی که به من کوچکترین چیزی را یاد داده است هستم.اما می توانم بگویم دکتر اکرامی که به اعتقاد من پدر فوتبال ایران است بیشترین تاثیر را در فوتبال من گذاشت.من به اینکه شاگرد ایشان بوده ام افتخار می کنم.
س:عده ای معتقدند که نمی توان ورزش آن دوران را به طور عام و فوتبال در آن زمانها را به طور خاص با زمان فعلی مقایسه کرد.نظر شما چیست؟اگر موافق این نظریه هستید دلیلتان چیست؟
ج:من هم معتقدم مقایسه به هیچ وجه درست نیست. ورزش در دوران ما تحت تاثیر شرایط خاصی که بود استثتاهایی را رو کرد که مطمئن باشید هرگز مشابهشان ظهور نخواهد کرد.مطمئن باشد دیگر کارل لوییسی که 16 سال قهرمان دوی سرعت جهان بود تکرار نخواهد شد , نوابغی مانند تختی ,امامعلی حبیبی,محمد علی کلی و ... بوجود نخواهند آمد,انسانهایی همچون پله,کرایف,اوزه بیو,بابی چارلتون,میشل پلاتینی ,دی استفانو و ... دومی نخواهند داشت. پلاتینی مصاحبه ای کرده بود که طی آن گفته بود فساد حاصله از مادیات فوتبال را به حال مرگ نزدیک کرده است و آن فوتبال طلایی قدیم رو به نابودی است. بنده هیچ وقت آن دوران را از یاد نمی برم که همه ما برای عشق بازی می کردیم.در یک کلام باید بگویم فوتبال در زمان ما هنر بود و سرشار بود از زیبایی اما حالا فوتبال بر پایه مادیات و بر اساس قدرت بدنی و بازی کم هیجان و ماشینی بنا شده است. فقط آرزویم این است که لا اقل معنویات هم دوباره بتواند جای خود را در ورزش پیدا کند که در غیر اینصورت دیگر روح ورزش خواهد مرد.برای نجات این جسم رو به احتضار ورزش باید به سمت حرف دکتر اکرامی برویم که می گفت اول اخلاق بعد درس و درنهایت ورزش.شما نگاه کنید در زمان ما جدای از اخلاق بازیکنان ما حتی تا یارهای ذخیره اکثرا از تحصیلات عالیه برخوردار بودند اما حالا نه در ایران که در سرتاسر جهان همه چیز شده پول و پول و دیگر کسی به فکر مسائل دیگر از جمله تحصیلات نیست.
س:همایون بهزادی به عنوان یک پیشکسوت فوتبال چه پیشنهادی برای پیشرفت این فوتبال دارد؟
ج:زیر بنای فوتبال را تیمهای پایه تشکیل می دهند.ما باید همین کاری که شهرداری تهران به دنبال آن است را انجام دهیم.زمین بسازیم و در اختیار باشگاهها ( و خصوصا تیمهای پایه)قرار دهیم.
س: شیرینترین و تلخ ترین خاطره کل تاریخ ورزشیتان چیست؟
ج:شیرینترین خاطره ام برد برابر رژیم اشغالگر قدس است و بدترین و تلخ ترین خاطره ام به روزی بر می گردد که (از طرف رژیم طاغوت)درشاهین بزرگترین باشگاه ایران را بستند و آن را منحل کردند.
س:خب حالا کمی از گذشته فاصله بگیریم و به بحث روز در مورد تیم ملی برسیم. شما فکر می کنید که تیم ملی در جام جهانی موفق خواهد بود؟
ج:ببینید بنده به شخصه آرزوی موفقیت می کنم و می گویم انشاءالله که با یاری خداوند موفق خواهیم بود.کار سخت است اما با تمام وجود از خداوند بزرگ می خواهم که اینچنین شود چرا که معتقدم ما می توانیم و در توانمان هست وموفقیت در این مسابقات شدنی است!درست است که سطح فوتبال مکزیک و پرتغال فراتر از ماست اما به عنوان مثال ما با تیمی- که به مراتب ضعیفتر از تیم فعلیمان بود- در امریکا طی یک بازی پایاپای دو بر یک شکست خوردیم. در مجموع باید بگویم ملت ایران و بچه های ایرانی هر وقت اراده کرده اند کارهای بزرگی کرده اند و امیدواریم که این بار هم یکی از همان حماسه ها ثبت شود.
س:در مورد انتقاداتی که از تیم ملی می شود نظرتان چیست؟
ج:انتقاد هر گاه که سازنده باشد بی شک مفید خواهد بود.اما ببینید من به عنوان کسی که خاک این فوتبال را خورده ام می گویم در این هنگامه که تیم ما موفق شده است به جام جهانی برود و در این فاصله کوتاه تا جام جهانی به جای تحت فشار قرار دادن تیم باید همه با هم دست به دست هم بدهیم و پشت سربازانمان که در خط مقدم جبهه جام جهانی هستند بایستیم.در این زمان همه باید به جای تخریب روحیه تیم کمک یار روحی تیم ملی باشیم چرا که بعد ها تاریخ در رابطه با این مسائل قضاوت خواهد کرد. به عنوان مثال الان می گویند تیم ملی "ایران" در سال 1351 قهرمان آسیا شده است ,دیگر حالا ممکن است خیلی ها نفرات آن تیم را هم نشناسند اما همه می گویند "ایران"فلان مهم را انجام داده است.بعد ها هم ممکن است کسی نگوید فلان مربی یا بازیکن در فلان جام جهانی چه کرد ولی اگر موفقیتی حاصل شود همه نام "ایران" را بر زبان می آورند.
س: اما به عنوان آخرین سوال بفرمایید که شیرین ترین و تلخ ترین اتفاقی که در زندگی ورزشیتان در سال 1384 گذشت چه بود؟
ج:شیرین ترین حادثه برای من همین است که الان در این وقت شب با وجود کسالتی که دارم هنوز در فدراسیون و در کمیته پیشکسوتان نشسته ام تا خدمتگزار باشم و دل همه پیشکسوتان را شاد کنم.
همین دعایی که در حقم می شود و اینکه در برابر خدای خود روسفیدم یک دنیا خوشحال می شوم.
اما تلخترین خاطره امسال من مانند همه فقدان تمام دوستانی است که در این سال از جمعمان رفتند که آخرین آنها مجید سبزی بود.در همین جا سلامتی تمام مریضان را از خداوند خواستارم. ضمن اینکه سال نو راهم به همه هموطنانم تبریک می گویم و آرزو می کنم که سالی سرشار از موفقیت را پیش رو داشته باشند.
س: ما هم از وقتی که در اختیارمان گذاشتید ممنونیم و امیدواریم که سالهای سال سایه شما بر سر ورزش کشورمان مستدام باشد.
ج:قربان شما .ما راضی هستیم به رضای خدا هستیم چرا که ما را نه غم دوزخ و نه عشق بهشت است,بگشای زرخ پرده که مشتاق لقاییم.
منبع:پارس فوتبال